Regina-Episode 3
رجینا در حالی که میلرزید پرسید کی هستی ؟
مرد:کلارک.من یک خبرنگارم که از بعد از قتل دوم دنبالت بودم...من مجبور به اینکار نبودم اگه دومین نفری که کشتی برادرم نبود...
من خیلی متاسفم که نتونستم جلوی قتل های بیشتری را بگیرم...درباره نوربرت باید بگم که او به عنوان دوست پسرت حتما در قتل کمکت میکرده...نمیتونه زنده بمونه.
رجینا:لطفا کاری باهاش نداشته باش ...
به رجینا اجازه نداد که حرفش را تمام کند و گلویش را در حالی که جیغ میزد برید و جنازه اش را در رودخانه ای که در نزدیکی شهر بود انداخت و به کاراگاهی که پرونده مقتولین را برسی میکرد زنگ زد...
کلارک:من همه سرنخ هایی که ثابت میکنه رجینا آن 9 مرد را کشته پیدا کردم ولی مشکل اینجاست که از دیروز هیچ اثری ازش نیست به احتمال زیاد از شهر فرار کرده و در حالی که لبخند بر لب داشت تلفن را قطع کرد.
Rest in peace bi##h
پایان